ریشه زد در بیشه ام، هردم نگاه عاشقت
جان دوانید ذره ذره، بر سر اندیشه ام
روز اول گفتم این، رویای کوتاهی بُوَد
ساقه ای در صبحِ دیگر
همچون اَرجالون بدورم قد کشید
من، از این اندیشه ام، ترسی گرفت
روزها در رفت و آمد
ریشه ها پُرتر شدند
من پر از بُن ریشه های تو شدم
عشقِ من، آکنده از نیلوفران آبی است
ریشهی تو در وجودم تا همیشه باقی است