مرا با قانون آدمیان شناس نیست
من از خنکای بوسه شبنم
بر مل مل گونهی بنفشه می آیم
ریه هایم پر است
از نفس های سرو
من از تولد گَونها
در دل شوره زار می آیم
از میهمانی بهار نارنج
در شورانگیزِ اردیبهشت
من پیله کرم ابریشم را
تا خودنمایی پروانکی زیبا
برگلبن ها، پرواز کرده ام
دیدگانم را
به جاری آب
به کولی باد سپردم
مرا با قانون آدمیان شناس نیست