بن بست نگاه را، عشق نوشیدیم
تا راهی شدن در کوچه های قهر و آشتی اش
سفر تا آن سوی پرچینِ ما
تا فراسوی مهر
احساس را
پیراهنی از حریرِ نیاز پوشاندیم
رودخانه وار، عازم دریا
غافل از افسونِ الهه های تقدیر
سقوط جام بلورین (ما)
تکه تکه هایش
با زهرخندهای نمسیس* وارِ تقدیر
بر نگاهِ عاطفه فرو رفتند
ما، من شد
و اینجا آخر سفر
18/06/1386