اشعار آنا

شعرهایم...

اشعار آنا

شعرهایم...

سلام آنا هستم...قسمتی از اشعارم رو اینجا میزارم...

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

سقوط

وحشت را

آن زمان آغازیدن گرفت

که بر دیوارهای

 نمور یأس خورده ی من

امید

 ذره ذره، نم می کشید

و فهم

 در هزار توی ذهن

آلزایمر گرفته بود

آن زمان که همدلی، مسخ

 و انسانیت، زنگار بسته بود

وحشت آغازیدن گرفت

من با بی هویتیِ، انسان نمایی

 در پسرفت آدم

عرصه وجود را پا نهادم


  • ۹۷/۰۹/۱۷
  • آنا اکابری

اشعار آنا اکابری

عاقلانه ها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی