اشعار آنا

شعرهایم...

اشعار آنا

شعرهایم...

سلام آنا هستم...قسمتی از اشعارم رو اینجا میزارم...

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

همان لحظه که شراره ای طناز

در میان آتش، رقص کنان

 شور می نواخت

و لیلیت* شباهنگام

در سور مهتاب

بر تار و پود آدم

 بوسه وسوسه می نهاد

من بودم عشق بود تو نبودی

همان لحظه که مهسای روز

طلوع سپیده را

 در ترنم چکاوک

چنگ می نواخت

و درخت آبستن را

با جوانه های خواهش

 

 

در افسونِ سیب های سرخ

 به تلاطم های تمنا می برد

من بودم عشق بود تو نبودی

همان لحظه که باد مست

شوخ و ولنگارانه

دامن دختران کاج می کشید

شورانگیز ترانه ای

در گوش نارون زمزمه می کرد

بلهوسانه

 پریشان گیسوان بید مجنون را

در جاریه هوا

به رهایی می سپرد

قهقهه سر می داد

من بودم عشق بود تو نبودی

08/08/1385



* همسر اول حضرت آدم


  • ۹۷/۰۹/۱۷
  • آنا اکابری

آنا اکابری

عاشقانه

عشق

نظرات (۱)

  • حسن مجیدیان
  • سلام 
    زیبا بود

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی