سوار بر توسن عشق
ناکجاآبادها تازاندیم
در جشن های طلوع
تا چامه نوازی خروس
سپیدای مهر، نوشیدیم
در هُرم نفس های تب دار ظهر
تا ولنگاریِ اَیازی دوره گرد
خنکای وجودش را
تا رسیدن به بی تابی شب
بیتوته کردیم
آذرگون غروب را
تا لالایی شباویز
محو در لاله فامِ تمنا
شور بوییدم
غزل خوان
نهراب پری سای شب را
آبتنی کردیم