اشعار آنا

شعرهایم...

اشعار آنا

شعرهایم...

سلام آنا هستم...قسمتی از اشعارم رو اینجا میزارم...

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار آنا اکابری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آخر سفر

بن بست نگاه را، عشق نوشیدیم

تا راهی شدن در کوچه های قهر و آشتی اش

سفر تا آن سوی پرچینِ ما

تا فراسوی مهر

احساس را

پیراهنی از حریرِ نیاز پوشاندیم

 رودخانه وار، عازم دریا

غافل از افسونِ الهه های تقدیر

سقوط جام بلورین (ما)

تکه تکه هایش

با زهرخندهای نمسیس* وارِ تقدیر

بر نگاهِ عاطفه فرو رفتند

ما، من شد

و اینجا آخر سفر

18/06/1386


* نمسیس: الهه انتقام


  • آنا اکابری
  • ۰
  • ۰

کدامین مرگ

من، کدامین مرگ را باور کنم

مرگ در زهدان مادر

مرگِ یک ماهی در آب

مرگ ریشه در نگاه سرد تیشه

مرگ شهریور، به دست آذرخش

مرگ مجنونان، ز عشق لیلیان

مرگ هابیلان قربانی شده

مرگِ آن پوسیده ایمان

 در میان کوسِ ادیان

مرگ باور، در نهانگاهان خویش

من کدامین مرگ را باور کنم


  • آنا اکابری
  • ۰
  • ۰

همان لحظه که قابیلی

شُدش قاتل، به جان پاک هابیلی

تمام دیدگان تن

 نواختند کوس رسوایی

همان لحظه که خونِ پاکِ هابیلی

 عطش شد بر لب دشنه

جهان شد، پر، ز ناکامی، پر از فریاد بیدادی

ز آن پس بود

که دنیا پر شد از نیرنگ و ناکامی

 پر از هابیل قربانی


  • آنا اکابری
  • ۰
  • ۰

سقوط

وحشت را

آن زمان آغازیدن گرفت

که بر دیوارهای

 نمور یأس خورده ی من

امید

 ذره ذره، نم می کشید

و فهم

 در هزار توی ذهن

آلزایمر گرفته بود

آن زمان که همدلی، مسخ

 و انسانیت، زنگار بسته بود

وحشت آغازیدن گرفت

من با بی هویتیِ، انسان نمایی

 در پسرفت آدم

عرصه وجود را پا نهادم


  • آنا اکابری